اما اینبار، او برخلاف همیشه فیلمی را بر اساس یک رمان نوجوانان به نام «اختراع هوگو کابره» ساخته و همه را غافلگیر کرده است. او میگوید هنگامی که این کتاب را برای دختر نوجوانش میخوانده، علاقهی دخترش به ماجراهای این کتاب را دیده و تصمیم گرفته این کتاب را به فیلم تبدیل کند.
فیلم سهبعدی «هوگو» پیش از این جایزه بهترین کارگردانی را از «گُلدن گلوب»، به همراه 25 جایزه بینالمللی دیگر برده و حالا نامزد 11 عنوان جایزه در آکادمی اسکار است و علاوه بر آن برای اولینبار به عنوان یکی از پنج فیلم سهبعدی در سیامین جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمده است.
به همین بهانه، ترجمهی گفتوگویی کوتاه با اسکورسیزی، سازنده این فیلم را برایتان میآوریم.
- شما کارگردان فیلمهایی مثل «رانندهی تاکسی» و «گاو خشمگین» هستید و حالا «هوگو» را ساختهاید. چه شد که به فکر فیلمسازی برای نوجوانان افتادید؟
ایدهی زندگی پسری در میان دیوارها، سُر خوردنش به داخل و خارج چرخدندههای یک ساعت؛ این زندگی آدمهای زیر سقف یک ایستگاه قطار بزرگ، دورنمای نقاشی از ستارگان بود و همهی اینها خیلی جذاب بود.
-
پس جذابیت اولیهی آن برمیگردد به خلق نوعی از زیباییشناسی فانتزی؟
خب «هوگو» واقعاً یک فیلم فانتزی نیست. فیلمی از نوع «نارنیا»، «هری پاتر» یا «ارباب حلقهها» نیست. شما قرار است آدمهایی را با اتفاقهای کاملاً واقعی ببینید. در فانتزی، شما اژدهایی را تصور میکنید که از میان پنجره ظاهر میشود و وارد اتاق میشود. از دهانش شعلههای آبی رنگی بیرون میدهد و چشمهای زمردین زیبایی دارد.
اما با هوگو، فانتزی در فکر و قلب شما بسیار واقعی جلوه میکند. او یک مکانیک است و با مکانیسمها سروکار دارد؛ حالا چه در مورد ساعتها، چه بخشهای داخلی ایستگاه و قطارها و چه آدمآهنیاش باشد.
-
شما فیلمبرداری بیشتر بخشهای فیلم را در استودیوی «شِپِرتون» در خارج از شهر لندن انجام دادید. در این دکورها، چه نماهایی از شهر واقعی پاریس را در نظر داشتید؟
ما یک ایستگاه قطار بر اساس ایستگاههای قطار «نورد»، «لیون» و «مونپارناس» ساخته بودیم که حالا هیچکدامشان وجود ندارند. ما از نشانههای تصویری موجود در فرهنگ فرانسوی در دههی 20 و اوایل دههی 30،فیلمهای کوتاه ساخته شده توسط آنها، کمدی های «رُنه کِلِر»، «زیر بامهای پاریس» و «آزادی از آن ماست» ایده گرفتیم و پاریسی ساختیم که واقعاً پاریس نیست! بیشتر یک احساس آمریکایی از پاریس است.
به عنوان شوخی من سؤال میکنم: «ما از کجا بفهمیم که این شهر پاریس است؟» همان زمان جواب میدهم: «یک برج ایفل داخلش بگذار!»
-
در بیشتر فیلمهای شما شوخیهای بامزهای وجود دارد که بزرگترها میفهمند. برای شما سخت نیست که حالا باید برای نوجوانها بامزهتر از قبل باشید؟
فکر نکنم اینطور باشد. شوخی به زمینهی فیلم بستگی دارد. اگر شما به من بگویید مردی که هر هفته برای زدن بانک مثل شخصیت کارتونی «گامبی»، لباس می پوشد بانمک است، بهنظرم دستبرد زدن به بانک بامزه نیست، بلکه لباس کارتونی دزد بامزه است.
بخش اصلی داستان هوگو، ارتباط هوگو با پدر مردهاش است. این خیلی جدیتر از آن است که بتواند بامزه باشد.
-
چه تجربههای جالبی در جریان ساختن فیلم هوگو برایتان پیش آمد؟
لذت بخشترین زمان، مربوط میشد به ساختن استودیوی شیشهای «ژُرژ مِلییِس». ما بازسازی صحنههایی از فیلمهای ملییس را به بهترین شکلی که میتوانستیم آغاز کردیم. مثلاً بخش زیر آب فیلم «قلمرو پریان» را بازآفرینی کردیم.
کارکردن مثل فیلمهای ملییس خیلی جذاب است و بهخصوص با دستی رنگکردن فیلمهای سیاه و سفید، خطوط درخشان و زنده میشوند. ما به شیوهی ملییس، پنج شش روز فیلمبرداری کردیم و این یکی از بهترین بخشهایی بود که تا به حال فیلمبرداری کردهام.
-
چه شد که به فکر ساختن فیلم سه بعدی افتادید؟
من از 1953، زمانی که12سال داشتم از طرفداران سینمای سهبعدی بودم. فیلمهایی مثل «این از سیارهای دیگر آمده» و «هیولای مرداب سیاه» واقعاً در نمایش سهبعدی زیبا بودند. شما احساس میکنید روی صحنه درست در کنار شخصیتها قرار دارید. این تجربهی کاملاً متفاوتی است؛ متفاوت از دیدن تئاتر و متفاوت از دیدن فیلمهای دو بعدی.
-
جای خالی فیلمهای سهبعدی را در فاصلهی این 40 سال حس نمیکنید؟
چرا، دقیقاً حس میکنم! شوخی نمیکنم. بر عکس خیلی از کارگردانها فکر میکنم این فاصله خیلی طولانی باشد.
-
برای دیدن فیلم سهبعدی مجبورید از عینکهای مخصوص استفاده کنید؟
بله و بارها شده که گفتهام: «به خاطر خدا، فوکوس به سمت بالاست؟ چه اتفاقی برای فوکوس افتاده؟!» همیشه همان موقع یکنفر بهم یادآوری کرده: «مارتی! عینکت رو بزن!»
***
نام فیلم: هوگو
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
بازیگران: آسا باترفیلد (هوگو)، کِلویی گریس مورِتز (ایزابل)، بن کینگزلی (ژرژ مِلییِس)، ساشا بارون کوهن (نگهبان مترو)، جود لاوْ (پدر هوگو)، رِی وینستون (عمو کِلود) و کریستوفر لی(آقای لابیس).
خلاصهی داستان: هوگو پسر یتیمی است که به دنبال کشف رازی پیشمیرود و در نهایت این راز، زندگی او را عوض میکند.